دوشنبه 16 اسفند 1400
بازدید : 426
تعداد نظرات : 0
شخصیت شناسی و شناخت صفات شخصیتی
شخصیت شناسی و شناخت صفات شخصیتی از سرفصلهای مهم آموزشی ما در متمم محسوب میشوند.
حتی مروری گذرا به درسهای دوره MBA و اساساً هر نوع دوره آموزش مدیریتی نشان میدهد که به سختی میتوان مباحث رفتارشناسی و شخصیت شناسی را از آموزشهای مدیریتی تفکیک کرد.
از جمله درسها و بحثهای مدیریتی که عمیقاً با بحث شخصیت شناسی گره خوردهاند میتوان به مدیریت رفتار سازمانی، مدیریت منابع انسانی، اصول و فنون مذاکره، مهارت ارتباطی و مهارت فروش اشاره کرد. اما در سایر زمینههای مدیریتی هم دانش شخصیت شناسی نقش بسیار مهمی ایفا میکند.
در ادامهی این مطلب به پاسخ پرسشهای زیر میپردازیم:
در درس شخصیت شناسی چه هدفی دنبال میشود؟
یادگیری شخصیت شناسی به چه کسانی توصیه میشود؟
آیا مطالعه درس های شخصیت شناسی پیشنیاز دارد؟
چه دامهایی در مسیر یادگیری شخصیت شناسی افراد وجود دارد؟
فهرست درسهای شخصیت شناسی متمم
برخی از منابع کتابهای مورد استفاده در تدوین درس شخصیت شناسی
متمم در بحثهای شخصیت شناسی چه هدفی را دنبال میکند؟
اگر کمی در وب جستجو کنید، احتمالاً به نتیجه میرسید که محتوای آموزشی فراوان و مطالب متنوعی در زمینهی شخصیت شناسی وجود دارند:
انواع تستهای شخصیت شناسی و الگوهای تیپ شناسی معرفی شدهاند و در دسترس هستند؛ بحثهای غیرعلمی مانند شخصیت شناسی بر اساس ماه تولد یا شخصیت شناسی بر اساس رنگهای مورد علاقه نیز بسیار مورد استقبال قرار میگیرند.
طبیعی است حاصل این نوع نگرش به بحثِ مهم و علمیِ شخصیت شناسی، سطحیسازی و سادهنمایی این حوزه در آموزشهای مهارتی و مدیریتی و توسعه فردی بوده است.
امیدواریم شما هم با ما همعقیده باشید که یادگیری سطحی این مباحثِ جذابِ وسوسهانگیز، میتواند نتایج نامطلوب متعددی داشته باشد که از جملهی آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
تعمیمهای نادرست و گسترده
آشنایی سطحی با هر موضوع علمی، میتواند به تعمیمهای نادرست و گسترده منجر شود؛ شخصیت شناسی نیز، از این قاعده مستثنی نیست.
به عبارت دیگر، آشنایی سطحی و غیرعلمی با اصطلاحات و ابزارهای شخصیت شناسی، ممکن است باعث شود که مفاهیم و ابزارهای این حوزه را در فضاهای نامناسبی به کار بگیریم.
مثلاً:
آیا واقعاً استفاده از آزمون تیپ شناسی در مصاحبه استخدامی میتواند مفید باشد؟
یا اینکه آیا میتوان بر اساس میزان درونگرایی و برونگرایی فردی که به تازگی استخدام شده، رضایت شغلی او را در آینده پیشبینی کرد؟
این نوع سوالات را نمیتوان بر اساس تجربههای موردی پاسخ داد و صرفاً با شناخت عمیق مبانی علمی شخصیت شناسی، میتوانیم آنها را به درستی پاسخ دهیم.
مصداقیابی نامناسب
مباحث شخصیت شناسی با تجربههای روزمرهی زندگی ما گره خوردهاند.
به همین علت، همواره این وسوسه وجود دارد که هر آنچه را در این مباحث میآموزیم، به سرعت به خود و اطرافیانمان نسبت دهیم و در جستجوی مصداقهایی برای آنها باشیم.
این نوع مصداقیابیهای شتابزده، میتوانند ما را به سمت تحلیلهای نادرست و غیردقیق و نیز سوگیری در تصمیم گیری سوق دهند.
حتماً شما هم کسانی را دیدهاید که به محض آشنایی سطحی با اصطلاحاتی مانند درونگرا، برونگرا، آرکتایپ، تیپ شخصیتی، شخصیت شناسی MBTI، تست دیسک و مانند اینها، هر روز و هر لحظه در پی تحلیل شخصیت دیگران هستند و چه بسا با اتکا به دانستههای سطحی خود، قاطعیت بیشتری در قضاوتهای خود بهخرج دهند.
مخلوط شدن علم و شبه علم و داوریهای شخصی
دستاوردهای شخصیت شناسی نیز، مانند بسیاری از زیرمجموعههای دیگر روانشناسی، با تکیه بر روش علمی و مطالعات گسترده و روشمند تجربی حاصل شدهاند.
یادگیری سریع و سطحی شخصیت شناسی و خلاصه کردن آن در چند گزاره، توصیه یا توصیف، باعث میشود که پیشفرضها و اما و اگرهای پشت نظریهها را ندانیم و قسمتهای خالی پازل خود را نیز، با تجربهها و داوریهای شخصی یا مطالبی از جنس شبه علم (که در این حوزه فراوانند) تکمیل کنیم.
مطلع نبودن از جزئیات نظریهها و بحثها و نقدهایی که در پس آنها وجود دارد، در نهایت خود را به شکل باور قطعی به نتایج غیرقطعی نشان میدهد.
همین ترکیبِ دانش سطحی با تعصب عمیق باعث شده که زمانی یونگ، در انتقاد از کسانی که تندروتر از او (و ناآگاه به جوانب مختلف دیدگاههای او) بودند بگوید (+): «خدا را شکر که من یونگ هستم و یونگین (پیرو مکتب یونگ) نیستم!»
مفاهیمی مانند اضطراب، خودشیفتگی، قدرت طلبی، درونگرایی، برونگرایی، سایکوپات و کمال طلب بودن، از پشتوانهی قویِ چندین دهه (و گاه چند قرن) تلاش برخوردار هستند.
اما بهعلت پرداختن بسیار سطحی به این مفاهیم در کتابها و کلاسهای مدیریتی، این اصطلاحات معمولاً با معنایی سطحی یا متفاوت از معنای اصلی، در میان مدیران، کارشناسان منابع انسانی و مذاکره کنندگان رد و بدل میشوند.
بنابراین، اگر ما در متمم به آموزش شخصیت شناسی میپردازیم، به این علت نیست که مطالب کافی و دورههای فراوان در اینباره وجود ندارد؛ بلکه از این جهت است که فکر میکنیم، ارزش دارد کمی جدیتر، عمیقتر، سنگینتر (و شاید با جذابیت کمتر) دربارهی شخصیت شناسی صحبت کنیم و در عوض، دانش قابل اتکاتری در این حوزه به دست بیاوریم.
متمم درس های شخصیت شناسی را به چه کسانی توصیه میکند؟
پیشنهاد ما این است که اگر قصد دارید در یکی از حوزههای رفتار سازمانی، مذاکره یا منابع انسانی به شکل حرفهای فعالیت کنید، از روی هیچیک از درسهای شخصیت شناسی عبور نکنید و برای مطالعهی تک تک آنها وقت بگذارید.
اما اگر قرار نیست این حوزه را به شکل تخصصی دنبال کنید و صرفاً برای کنجکاوی شخصی یا آشنایی عمومی، به سراغ درسهای شخصیت شناسی آمدهاید، ممکن است تصمیم بگیرید از مطالعهی برخی درسها – خصوصاً آنهایی که جنبهی تئوریک بیشتر دارند – صرفنظر کنید.
به هر حال، همانطور که در درس اهمیت شخصیت شناسی توضیح دادهایم، هدف از یادگیری شخصیت شناسی، درک بهتر تفاوتهای فردی انسانهاست. هر چه این هدف برایتان مهمتر و ارزشمندتر باشد، نیاز دارید که وقت بیشتری را به مطالعهی درسهای شخصیت شناسی اختصاص دهید و دشواری مطالعه و یادگیری درسهای عمیقتر و جدیتر را نیز به جان بخرید.
آیا مطالعه درسهای شخصیت شناسی پیشنیاز خاصی دارد؟
بیشتر درسهای شخصیت شناسی، پیش نیاز ندارند؛ بنابراین میتوانید به سادگی، به همان ترتیبی که در پایین هر درس مشخص شده، درسها را بخوانید و جلو بروید.
اما اگر جایی، مطالعهی برخی درسهای دیگر متمم (خارج از مجموعهی آموزش شخصیت شناسی) به درک بهتر مطلب کمک کند، در همان ابتدای مطلب به شما یادآوری خواهد شد که برای مطالعهی آن درسهای پیشنیاز نیز وقت بگذارید.
چه دامهایی در مسیر یادگیری شخصیت شناسی وجود دارد؟
رایج است در ابتدای معرفی درسها و دورههای آموزشی، از نتایج و دستاوردهای مثبت دورهها صحبت کنند و بگویند که زندگی شخصی و شغلی شما با یادگیری این مباحث تغییر خواهد کرد.
اما واقعیت این است که آموزش شخصیت شناسی و مباحث مرتبط با آن، اگر با دقت و وسواس کافی انجام نشود، میتواند دردسرساز هم باشد.
بخشی از مسئولیت این ماجرا به متمم باز میگردد و ما باید در طراحی درسها و بحثهای شخصیت شناسی باید نکات مهم و حساس را یادآوری کنیم. اما بخش دیگری هم بر عهدهی شما است تا با دقت و وسواس مضاعف، این درسها را بخوانید.
به همین علت پیشنهاد میکنیم اگر قصد دارید درسهای شخصیت شناسی را به شکلی دقیق و منسجم مطالعه کنید، حتماً ابتدا برای خواندن درس دامهای یادگیری شخصیت شناسی وقت بگذارید.
در متمم چه درسهایی در زمینه شخصیت شناسی وجود دارد؟
درسهایی که در متمم در مورد شخصیت شناسی تنظیم و تولید شدهاند، به چهار دستهی کلی تقسیم میشوند:
خودشناسی
نظریه های کلاسیک شخصیت شناسی
شخصیت شناسی در کار و زندگی
تحلیل رفتار متقابل
در ادامه توضیحات مختصری را دربارهی هر یک از این چهار بخش مطرح میکنیم.
خودشناسی (بررسی اختصاصی برخی صفات و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری)
مجموعه درسهای خودشناسی متمم را میتوان بخشِ سادهی درسهای شخصیت شناسی دانست.
اگر صرفاً میخواهید در حد آشنایی روزمره با برخی اصطلاحات رایجِ رفتارشناسی و شخصیت شناسی (مثلاً درونگرا، خجالتی، کمال طلب و مانند اینها) آشنا شوید، مطالعهی درسهای خودشناسی برایتان کافی خواهد بود.
از این مجموعه، تا کنون موضوعات زیر مورد بحث قرار گرفتهاند:
درونگرایی
خجالتی بودن
مرکز کنترل درونی و بیرونی
کمال طلبی
مهرطلبی
اعتیاد به کار
خودشیفتگی
افسردگی
ریسک پذیری
شخصیت نوروتیک
رفتارهای تکانشی
نقطهی شروع مناسب برای پیگیری درس های خودشناسی، نقشه راه اختصاصی خودشناسی است که در آن، ترتیب و روش پیشنهادی خواندن سایر درسها توضیح داده شده است:
خودشناسی (نقشه راه یادگیری)
نظریههای کلاسیک شخصیت شناسی
آشنایی با نظریه های کلاسیک شخصیت شناسی برای کسانی مفید است که علاقهمند باشند مباحث رسمیتر شخصیت شناسی و نیز برخی از دانشمندان و متفکران کلاسیک این حوزه را بشناسند.
ما هر دانشمند و نظریه و مکتباش را در یک یا چند درس معرفی کردهایم. اما لازم به تأکید است که معیارمان در انتخاب افراد، مشخصاً نیازهای آموزش مدیریتی بوده است.
به عبارت دیگر، فرض ما بر این است که اگر کسی برای برای توسعه فردی و بهبود مهارتهای مدیریتی خود تلاش میکند، قاعدتاً قرار نیست روانکاو یا رواندرمانگر شود و به تبع آن، اولویتها و نیازهایش با یک دانشجوی روانشناسی متفاوت است.
به همین علت، در برخی موارد، به جای برخی از نامهای بزرگ (مثلاً زیگموند فروید) به نامهای کوچکتر و حتی پیروان این افراد (مثلاً کارن هورنای) پرداختهایم.
در ادامه میتوانید نام برخی از افراد را که تا کنون به معرفی آنها و دیدگاههایشان پرداختهایم ببینید:
کارن هورنای (زندگی عصبی و تأمین امنیت اجتماعی)
ویلیام گلاسر
کارل راجرز
آبراهام مزلو
گوردون آلپورت
ریموند کتل
هانس آیزنک
آلبرت بندورا
فیلیپ زیمباردو
به طور کلی، اگر علاقهمند هستید که بدانید چه دانشمندان، نویسندگان و متفکرانی در زمینهی مدیریت و روانشناسی در متمم معرفی شدهاند، پیشنهاد ما این است که به بخش دانشمندان، نویسندگان و نظریه پردازان مدیریت و روانشناسی سر بزنید.
کاربرد شخصیت شناسی در کار و زندگی
جریان اصلی آموزش شخصیت شناسی در متمم، حول محور مدل پنج عاملی شخصیت شکل گرفته است.
این مدل، بسته به اینکه از چه روشی استخراج شده و کدام دانشمندان بر روی آن کار کرده باشند، به نامهای Five Factor Model یا FFM یا Big-5 یا NEO نیز شناخته میشود (دانشمندان مختلفی از مسیرهای متفاوت، در این زمینه به دستهبندیهای نزدیک و مشابهی رسیدهاند).
اما دستهبندی فاکتورهای شخصیتی در همهی نسخهها کمابیش مشابه است
باز بودن نسبت به تجربههای جدید (O)
وجدان و مسئولیت پذیری (C)
برونگرایی (E)
سازگاری و جستجوی توافق (A)
نوروتیک بودن (N)
اگر حرف اول شاخصها را کنار هم بگذارید، کلمهی OCEAN ساخته میشود که معمولاً دانشجویان به کمک آن، پنج فاکتور شخصیتی را به خاطر میسپارند.
مدل پنج عاملی شخصیت، زیرمجموعهی شخصیت شناسی بر مبنای صفات و ویژگی های انسانی (Trait Approach to Personality) محسوب میشود. به همین علت، افرادی مانند آلپورت، آیزنک، کتل، کوستا و مک کری برای ما از اهمیت بیشتری برخوردار خواهند بود.
بدیهی است ما اصرار نداریم که این مدل، مناسبترین مدل شخصیت شناسی است. اما علتها و انگیزههای متعددی برای انتخاب آن داشتهایم. از جمله این انگیزهها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مطالعات مربوط به مدل پنج عاملی، بر اساس روش علمی انجام شدهاند و سهم قضاوتها و تحلیلهای فردی در آنها کمتر از سایر مدلهاست.
مدل پنج عاملی، یک الگوی تیپ شناسی نیست که هر فرد را در یکی از دستهبندیهای دوگانه یا هشت گانه یا شانزدهگانه قرار دهد. بلکه چند ویژگی تعریف میکند و میزان شدت آنها را در افراد مختلف میسنجد.
مدل پنج عاملی در دنیای تکنولوژی طرفداران فراوانی دارد (چون میتوان بر اساس لایکها و کامنتها و رفتارها در شبکه های اجتماعی، ویژگی های شخصیتی پنجگانه را استخراج کرد).
بسیاری از مطالعات روانشناسی سازمانی بر پایهی مفروضات مدل پنج عاملی بنا شدهاند. بنابراین، اگر بخواهید مطالعات و مقالات مربوط به رابطه ویژگیهای شخصیتی و عملکرد سازمانی را بخوانید، ناگزیر هستید اصطلاحات و مفروضات و تعریفهای مدل پنج عاملی را بشناسید و درک کنید.
برای آشنایی با مدل پنج عاملی شخصیت، لازم است که درسهایی را که در پایین همین مطلب با عنوان ترتیب مطالعهی پیشنهادی متمم مطرح شدهاند، بخوانید و مطالعه کنید.
تحلیل رفتار متقابل
اغلب کسانی که روانشناسی را به شکل علمی پیگیری میکنند، تحلیل رفتار متقابل را به عنوان یکی از مکاتب و الگوهای روانشناسی شخصیت در نظر نمیگیرند. نمونههای بسیاری از کتابهای شخصیت شناسی مرجع نیز وجود دارند که حتی نامی از اریک برن نبردهاند.
از این منظر میتوان اریک برن و تحلیل رفتار متقابل را به ترتیب به ویلیام گلاسر و نظریه انتخاب تشبیه کرد. چون ویلیام گلاسر هم در میان روانشناسان دانشگاهی، جایگاه والایی ندارد و بسیاری از کتابها و منابع رسمی به او نمیپردازند؛ اما در عین حال، مخاطبان فراوانی را به خود جذب کرده و افراد بسیاری معتقدند که آشنایی با او و دیدگاههایش، نقطهی عطفی در زندگیشان بوده است.
به هر حال، ما هم با این فرض که آشنایی با تحلیل رفتار متقابل میتواند کارکرد مثبتی برای بسیاری از دوستان متممی داشته باشد و حداقل، دامنه واژگان ما را برای توصیف رفتارها و تعاملها گسترش دهد، مجموعه درسهای تحلیل رفتار متقابل را ارائه کردهایم:
تحلیل رفتار متقابل
برخی از منابع کتابهای مورد استفاده در تدوین درس شخصیت شناسی
مانند روشی که در سایر درسهای متمم هم بهکار گرفته شده، مقاله ها و منابعی که از آنها به صورت موردی استفاده شده، در همان محل استفاده مورد اشاره قرار میگیرند.
تصاویر مرتبط